سهههههلااااام
میخواستم از کرونا بنویسم امروز ولی گفتم حالا که کیک بزار یه خاطره از چند هفته پیش خونه مادر شوهرم بنویسم خیلی وقت چیزی نگفتم 😂🤪
طبق معمول مادر شوهر تا من و گیر آورد گفت پاشو تا دور همیم یه کیک درست کن 😁
من : مامان اگه میخوایین کیک اسفنجی درست کنم روغن و شیر نمیخواد 😊
نجمه (خواهر شوهرم) : عه چه جالب مگه کیک اسفنجی شیر و روغن. نمیخواد 🙄
من : اوووم .... (نذاشت حرف بزنم)
جاریم : نه بابا شیر نمیخواد که دیگه اینو همه بلدن کاری نداره زرده سفیده جدا یکمم آب جوش 😏
من : 😕
نجمه : چه جالب مهسا جون برای تولد من یه کیک با تم دخترونه درست کن 😍
من : اووووم.... (و دوباره من لال نذاشت حرف بزنم)
جاریم : به نظر من که هیچی کیک قنادی نمیشه آقا تقی اصلا کیک خونگی و دوست ندارن فقط کیک قنادی کیک خونگی هر کاریم کنی بازم طعم بیرونیارو نداره 😏🤢
نجمه : نه مهسا سفارش میگیره دیگه ☺️
جاریم : احتمالا اونایی که کیک خونگی سفارش میدن کیک خوب بیرونی نخوردن 😂 ما که خانوادگی هر چقدرم خوب باشه بازم دوست نداریم اتفاقا خواهرمم خیلی ماشالله با سلیقس ولی کلاس رفته هنر نکرده که 🥵
پ ن : خیلی دوست داشتم بگم. گیرم خواهرت فاضل از فضل خواهر تو را چه حاصل 😒😒 ایش انگار نه انگار 19 سال از من بزرگ تره 😒
...